روزی به مهمانی چشمانم آمدی
و من به نگاه مهربانت ایمان آوردم
وبه دست های تو اقتدار کردم
گفتم صدایت سکوت سرد ذهن مرا خواهد شکست
و دستانت گره های دلواپسی ام راخواهد گشود
چشم در راه بودی و گاهی امتداد جاده رامی پاییدی
ازچشم خیال انگیزت فهمیدم سودای رفتن داری
... و امروز دل هایمان مضطرب است
و عشق هایمان شکست خورده اند
... چه سبز آمدی چه سرخ روییدی وچه سردرفتی
و ما انتقام نگاه سرد تو را از بی عدالتی خزان خواهیم گرفت
قسم یادکن که به گفته هایمان ایمان داری ...
نظرات شما عزیزان:
.gif)
عالییییییییییییییییییییییییی
.: Weblog Themes By Pichak :.